اگه جناب « لاریجانی » رئیس جمهور بشه تا ۴سال دیگه :
مملکتمون میشه مثه سریالهای دهه ۷۰تلویزیون ! یا جنگی یا تکراری ! یا نمازجمعه یا تکراری ! یا قرائتی یا تکراری ! یا ... . بعد میخواد اصولگرایی کنه مملکتمون دچار «جنگ سرد*» میشه !!!!!!!!
*: این سریال در اوایل دهه ۶۰ و در زمان جنگ پخش می شد ولی به دلیل اعتراضات زیاد جلوی پخش ان گرفته شد.و در سال۷۵دوباره از سیما پخش شد!!!!
امروز فیلم تبلیغاتی معین از شبکه اول سیما پخش شد ... مصاحبه ای بود بین دکتر حجاریان و دکتر معین ... حجاریان را خیلی وقت بود که ندیده بودمش ... التهاب مردم و جنگ او بین مرگ و زندگی را در نوروز ۷۸ از خاطره ها فراموش نخواهیم کرد ...تئوریسین و نظریه پردازی که در همان سال اول هزینه اصلاح طلبی خود را پرداخت ... و حال همه دم از اصلاح طلبی میزنند !!! قالیباف خود را « اصولگرای اصلاح طلب » ! و کروبی خود را « پیر اصلاحات » مینامند ...
در این زمینه حرف بسیار است...
« امّن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء » ...
اگه جناب اقای « حجت الاسلام و المسلمین اکبر هاشمی رفسنجانی » رئیس جمهور بشه :
- ایشون هوس میکنن صاحب یه فرزند دیگه بشن !!!!! بعد پروژه منو ریل تهران را میسپره به اون ! تا وقتی که ایشون بزرگ شد به بهره برداری برسه!!!!!!!
- بعدش دوباره یه کشتار تو یکی از رستورانهای ... انجام میشه ! ایران محکوم میشه ! تمام سفیرهای کشورها از ایران میرن ! ایران تروریست میشه ! باید دوباره خاتمی رئیس جمهور بشه ! طفلک همش خاتمی باید این ...ی ها را درست کنه !
یه پیشنهاد انتخاباتی :
اول اینکه اگه دلتون خواست تو انتخاب شرکت نکنین !
دوم اینکه اگه دلتون خواست رای بدین به « معین » رای بدین !
سوم اینکه اگه دلتون خواست رای بقیه را خراب کنین به « مهرعلیزاده » رای بدین !
این سه روز تعطیلی هم چشم بهم زدیم گذشت ! یعنی عمرمون داره همینطور میگذره ...
فردا(امروز) دوشنبه است یعنی ۴روز دیگه جمعه است ! جمعه ۲۰خرداد ... پارک جمشیدیه! دیداری دوباره ! بازخوانی خاطرات گذشته ! واسه اونروز لحظه شماری میکنم...
اگه « دکتر احمدی نژاد » رئیس جمهور بشه :
دستور میده برای دفاع از ارمانها جبهه وجنگ ٬ سر هر میدون یه بهشت زهرا میسازن رو سرشون هم با لامپ شلنگی طاووس درست میکنن !!!!!!!
اگه قلبتون ضعیفه نخونین ! :
امروز موقع برگشتن از سر کار از جلوی یه قصابی رد شدم . جناب قصاب یه تیکه چربی را واسه چندتا جوجه و مرغی که جلوی مغازه بودند انداخت . یکی از جوجه ها مثلا زرنگی کرد اون تیکه چربی را برداشت و به سرعتی عجیب تو مسیر پیاده رو و داخل باغچه شروع به دویدن کرد ٬ سرعتش چنان سریع بود که از من با ان قدمهای بلندم جلو زد ... بقیه جوجه ها هم بدنبالش دویدند . تو مسیر دویدن یکی یکی بقیه جوجه ها خسته شدند و از تعقیب اون دست برداشتند . حدود ۲۰متر جلوتر از من ناگهان موتور سواری ترمزی وحشتناک کرد . وقتی نزدیک شدم ٬ بدبخت جوجه یه پل دیده بود و ...
...
هنوز تکه چربی به نوکش اویزون بود ...
...
...
« طمع » تو زندگی همینه ! تا طرف را از پا درنیاره اونو ول نمیکنه !
فکر کنم امسال با این بارونهای لحظه ای و شبهای مهتابی بعدش یه کاری دست خودم میدم ... این خدا هم بدجوری انگشت گذاشته تو نقطه ضعف من ... منم حساس ...