چغندرنامه

روزنوشت های حاج اقا چغندر

چغندرنامه

روزنوشت های حاج اقا چغندر

« ببار » نامه

امشب تو تنهاییم به یاد تو و به نام تو و برای تو دیوان حافظ را باز میکنم ...

I ceas not from desire till my desire
Is satisfied , or let my mouth attain

پ.ن : دیگه حرفام را بخودت میزنم !


ببار بارون ...
ببار که باعث طراوت همه چی میشی ...
ببار بارون ...
ببار که این دل من هم خشک شده ...
ببار بارون ...
...
ببار بارون ...
ببار که وقتی میباری شاید اون را به یاد من بیاندازی ...
ببار بارون ...
ببار که امروز زلالیت و پاکی تو را به سخره میگیرن ...
ببار بارون ...
ببار که برات دوست و غریبه فرقی نداره ...
ببار بارون ...
ببار که دوستت برات غریبه نیست ...
ببار بارون ...
ببار که دلم بدجوری هوای بارون داره ...
ببار بارون ...
ببار که امشب هوای دلم ابری ابریه ...
ببار بارون ...
ببار ...
(برای تو که مثه بارون زلالی)

 

« خودم » نامه

دلم گرفته ای دوست
هوای گریه با من
گر از قفس گریزم
کجا روم کجا من
کجا روم که راهی
به گلشنی ندانم
که دیده بر گشودم
به کنج تنگنا من
نه بسته ام به کس دل
نه بسته دل به من کس
چو تخته پاره بر موج
رها رها رها من
زمن هر آنکه او دور
چو دل به سینه نزدیک
به من هر آنکه نزدیک
از او جدا جدا من
نه چشم دل به سویی
نه باده در سبویی
ز بودنم چه افزود
نبودنم چه کاهد
که گویدم به پاسخ
که زنده ام چرا من
ستاره ها نهفتم
در آسمان ابری
دلم گرفته ای دوست
هوای گریه با من

از دست « خودم » شاکی ام ...

چرا ؟!!!

چون وقتی یه چیزی را دوست داشته باشه ٬ تمام سعی اش را میکنشه بدستش بیاره ... تا اینجاش خوبه !

اما ..

اما ...

اگه نتونه بدستش بیاره ... دیگه جرات مواجه شدن باهاش را نداره ! دنبال راهی میگرده که دیگه باهاش روبرو نشه ... بقول معروف صورت مساله را پاک میکنه ...
همه ء اینها تقصیر  «خودم » است که از اولش دید و دلش خواست ٬ بقول بابا طاهر :

زدست دیده و دل هر دو فریاد
که هرچه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجری نیشش زپولاد
زنم بر دیده تا دل گردد آزاد

پ.ن: خدایا دوستی میخواهم با من گریه کند ! دوستی را که با من بخدند را خود خواهم یافت !

« غرغر » نامه

در میان قفس غم ماندم
از غم رفتن او
کاش جنس دل او
رنگ از سنگ نداشت
که مدام
در دل من ترکی بنشاند
کاش او یه رگی از عاطفه پنهان داشت
که میان همه هستی من جاری بود
کاشکی او بد بود !
اما
نازنین ِ من ِ تنها
بد نیست
او نمی داند عشق
معنی سبز کدام حادثه است؟
نازنینم بد نیست !
(شایا تجلی)

پ.ن1: دلم برای گریه لک زده !... امشب میخوام گریه کنم ... !
پ.ن۲: اولین شب جمعه ماه رجب است  ...میگن لیله الرغائب شب برآورده شدن آرزوهاست ... هم خودتون را دعا کنید هم من را !
پ.ن۳: حیف که قول دادم چیزی نگم تا ۱۰روز دیگه ! ولی امشب از دستت ناراحتم ! 

بدون شرح نامه

 

هی میخوام نگم منم دلتنگتم
نگم تو هم عزیزی
Dear
که به من مسخره عادت نکنی و دلسبته نشی
که خواستی بری اذیت نشی !

پ.ن : : بدون شرح که دیگه پی نوشت نداره ! همینه که هست !

 

« سفر » نامه

سفر تو امروز
خبر از جنس فراموشی داشت
و دلت
به هوای خبر وصل جدید
رو به دروازه تنهایی داشت
سفرت خوش باشد
که تو تنهایی و ما تنهاتر
و دلت گرم به اندازه‌ی عشقی که هنوز
زیر قلبم نفس لحظه شماری دارد
(م.م)

اعتقادم اینه که وقتی ادم کاری را میکنه که دلش میخواسته ٬ باید مسئولیت کارش را بپذیره !

پ.ن۱ : قبول ! من اشتباه کردم !!
پ.ن۲ : جالبه نه ؟! یه روزخوشحالیم که با هم « خاطره » میسازیم !! روز بعد همون خاطره ها باعث « آزار » میشه !!!
پ.ن۳ : یه تصمیم گرفتم !! ولی وقتی خواستم شروع کنم پیغام داد « دو ماه دیگه جواب داده میشود  ! » .

« آبرو » نامه

وقتی تو را دیدم ، چیزی درون سینه ام به درد آمد ...
وقتی نگاهم به چشمانت افتاد ، خجالت کشیدم ...
وقتی به طرفم آمدی ، نفسم بند آمد ...
وقتی بی تفاوت از کنارم گذشتی

...

فهمیدم که برایت بی ارزشم !!!


بهم گفت : بلوتوثت را روشن کن یه چیزی بدم « حالشو ببری » !!!

گفتم : چی؟

گفت : فیلم « ز » .

با حالتی بی تفاوت گفتم : نمیخوام ! دوست ندارم ببینم !!! تو بلوتوثت را روشن کن یه عکس برات بفرستم ! پرسید عکس چی ؟ گفتم : عکس تو و خانومت را با فتوشاپ یه تغییراتی دادم ، میخوام برات بفرستم !!!
حرفم تموم نشده بود که شروع کرد به داد و فریاد و بد و بیراه گفتن ... بهش گفتم عکس تو وخانومت مشکل داره تو گوشی منه ، اونم عکسی که به خواست خودت تو یه مجلس ازتون گرفتم ! ولی وجود فیلم خصوصی این خانوم تو گوشیت و ارسالش برای دیگران هیچ مشکلی نداره !؟؟؟؟

با اینکه مدت زیادی از این مساله میگذره ، قصد هم نداشتم در این مورد چیزی بنویسم ولی حالم دیگه داره بهم میخوره !!!

تو کوچه ، خیابون ، مدرسه ، دانشگاه ، سر کار ، مترو ، اتوبوس ، مسجد (!!) هنوز صحبت در مورد « ز » و فیلم کزائیه !!! جالب اینه که اکثرا هم این فیلم و دیدند و برای خودشون تفسیر میکنند !!!

اگه مسلمونی اینه ، از مسلمون بودنم متنفرم ... اینکه  « آبرو » را به بی ارزشترین ، به تاراج دهیم ...

 

شاید بزرگترین خطایش این است که بازیگر بود !!!

شاید بزرگترین خطایش این است که ایرانی است !!!
شاید بزرگترین خطایش این است که ایرانی ها با غیرتند !!!
شاید بزرگترین خطایش این است که ایرانی ها با شرفند !!!
شاید بزرگترین خطایش این است که ایرانی ها ...
شاید بزرگترین خطایش این است که ایرانی ها ...

...

شاید بزرگترین خطایش این است که ایرانی ها ، ایرانی اند  !!!

« آبرو » هم خیلی ارزون شده نه ؟!!

 

پ.ن۱:روایت است ؛ حکم سنگسار زنی محرض شد ، تمام مردم شهر برای اجرای حکم جمع شدند ، حضرت علی دستور داد کسانی برای اجرای حکم بمانند که هیج حدی بر انها نباشد !! تنها علی(ع) و حسنین (ع) باقی ماندند !!
پ.ن۲: من هم نخواهم دید ...
  


سئوال مهم : یه دل شکسته را چطور میشه بدست اورد !؟!!!!

« آرزو » نامه

میتونی نگام نکنی اما نمیتونی جلوی چشمامو بگیری
میتونی بگی دوست ندارم اما نمیتونی بگی دوستم نداشته باش
میتونی از پیشم بری اما نمیتونی بگی دنبالم نیا

پس من:نگاهت میکنم دوست دارم و تا ابد دنبالت میام ...

( آفلاین )


بهونه نوشتن :

اونقدر زیر بارون موندم که خیس خیس شدم ... دو ساعت تموم زیر بارون ... اونم تو همون مکان همیشگی ... پارک طالقانی ...

« آرزو » داشتم یه بار هم که شده با هم زیر بارون قدم بزنیم ...
گرچه حدس میزنم تو از « بارون » هم متنفری ...


بدون شرح۱ : همه جا امن و امانه !! احمدی نژاد هم به سلامتی از قزوین برگشت !!‌ بزرگترین مشکل بازی پرسپولیس و استقلال بود که اونم بخیر و خوشی به نفع پرسپولیس تموم شد ! فقط میگن ایران یه پرونده ( از نوع هسته ای ) ایران رو میز شورای امنیت داره ! حالا این پرونده چی هست ٬ کسی چیزی اصلا نمیدونه ؟؟!!
بدون شرح۲ : خدایی با این موشکها که تلویزیون نشون داد ٬ که تو مانور دیروز شلیک میشد ... آمریکا یه ارتش آرنولد هم بفرسه به سه سوت سوسکشون میکنیم ...

« دل درد » نامه

لحظه ها را گذروندیم تا به خوشبختی برسیم
غافل بودیم ازینکه این لحظات همون خوشبختی بودند
!!!

( دکتر علی شریعتی )

 

خیلی وقته دیگه مثه قدیمها دست و دلم به نوشتن نمیره !!
خیلی وقته که دیگه حس و حال هیچکاری را ندارم !!
خیلی وقته که قدرت تمرکز کردن ندارم !!!
خیلی وقته که تو شرکت لحظه شماری میکنم ساعت 5 بشه برم خونه ، تو خونه هم که هستم دوست دارم سریع صبح بشه باز برم سر کار !!!

خیلی وقته که اول هفته لحظه شماری میکنم به اخر هفته برسم و جمعه بشه و ...

...
میترسم آخر مجبور بشم یه تصمیم اشتباه بگیرم ...
خاله میگه : تو این موقعیت هیچکار نکن ، گذر زمان همه چی را درست میکنه  و یا به تصمیماتت خوب فکر کن... 
بهش گفتم ادم خسته که دیگه فکرش کار نمیکنه ، تازه گذر زمان خسته ترش میکنه ...

...

اگه این دوستان کلوب نبودن که هفته ای یه روز با اونها فارغ از همه تعهد ها ، مسئولیتها و خستگی وقتم را نگذرونم شاید تا بحال به مرز جنون رسیده بودم ...

خلاصه اصلا حس خوبی نیست ...

هیشکی نیست بهم بگه بیخود واسه خودت تعهد درست میکنی !!!! تعهد شغلی ! تعهد رفاقت ! تعهد کار ! تعهد برادری ! تعهد دوستی ! تعهد ... !! بقول یکی از هم دانشگاهی های قدیم : « آدما بر خلاف اونچیزی که نشون میدن از ته قلبشون باهات دوست نیستن »... فکر که میکنم ( چیه تعجب کردین ؟؟ بهم نمیاد ؟ ) میبینم من دقیقا برعکسم . شاید یه مدت بی معرفت بشم و سراغی از دوستام نگیرم ولی هیچوقت راضی نیستم ناراحتی و دلخوری اونا را ببینم حتی وقتی بهم بدی میکنن !!!

به خاله گفتم ای کاش اینهمه با دوستام صمیمی نمیشدم تا کمتر ترک کردن و بی خبری ازونها واسم عذاب اور باشه ...

خلاصه اصلا حس خوبی نیست ...



ببخشید نوشته ام یه جوری بود حالا واسه اینکه ازین حس دربیایین دعای زیر که در جلوی ورودی تونل رسالت زدن را بخونین :

 

دعای گذر از تونل رسالت: نحمدک الله بنعمت افتتاح هذه التونل و نشهد ان هذا الافتتاح بعد من تسعه سنین ، هو معجزة وقع بید الابیضاء عبدک الکار درست المحمد الباقر القالیباف (دامة‌قالیه) من البلد المشهد المقدس. اللهم نرید ان لا ریز سقفه اقلا بعد ثلاثه سنین و نمیل ان لا نقف فی اوله و وسطه و آخره. اللهم اغفر ذنوبنا و ذنوب طراح هذه التونل. و بحق هذه، اللهم عجل فی الاتمام البرج المیلاد فهو کما مثل المیخ فی عین شهرنا و مثل السیخ فی حلق شهرنا. آمین یا رب العالمین

 

ترجمه: خداوندا، تو را حمد و سپاس می‌گوییم به خاطر افتتاح این تونل و شهادت می‌دهیم که این گشایش بعد از نه سال، معجزه‌ای است که به دستان سپید بنده کاردرستی از بندگان تو، به نام محمدباقر قالیباف از اهالی طرقبه شهر مقدس مشهد انجام یافت. خدایا از تو می‌خواهیم که این سقف دست کم تا سه سال نریزد و آرزومند آنیم که نمانیم در اول و وسط و آخر آن. خداوندا، گناهان ما را بیامرز و گناهان کرباچسی را که طراح این کانال بود و تمام شهردارانی که بعد از او آمدند و تمام عوامل و کارگران این تونل را و به حق آن، در افتتاح برج میلاد تعجیل فرما که این پروژه ناتمام مثل میخی در چشم و سیخی در حلق شهر ما مانده است. آمین یا رب العالمین.