باز کن پنجرهها را که نسیم
روز میلاد اقاقی ها را
جشن میگیرد
و بهار
روی هر شاخه کنار هر برگ
شمع روشن کرده است
همه چلچله ها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه جشن اقاقی ها را
گل به دامن کرده ست
باز کن پنجره ها را ای دوست
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت
برگ ها پژمردند
تشنگی با جگر خک چه کرد
هیچ یادت هست
توی تاریکی شب های بلند
سیلی سرما با تک چه کرد
با سرو سینه گلهای سپید
نیمه شب باد غضبنک چه کرد
هیچ یادت هست
حالیا معجزه « باران » را باور کن
و سخاوت را در چشم چمنزار ببین
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی ها را
جشن میگیرد
خک جان یافته است
تو چرا « سنگ » شدی
تو چرا اینهمه دلتنگ شدی
باز کن پنجره ها را
و بهاران را
باور کن
اصلا حس خوبی از این بهار و عید ندارم ... شاید به این خاطره که در این بهار هم « تو » نیستی ... « قرار » بود باهم باشیم ... نه انگار « قرار » ی نبود ... « دوست داشتم » باهم باشیم ... نمیدانستم دست نیافتنی هستی مثه باران ! ... نمی دانستم برای رفتنت مرا بهانه خواهی کرد ...
...
امسال تصمیم داشتم « خاطره » نباشم ... « خاطره » نسازم ... فراموش کرده بودم تو هم عاشق بارانی ... و « باران » خاطره مشترک ماست ...
...
دلم برای « لبخند چشمهایت » تنگ خواهد شد ...
پ.ن : عیدتون مبارک ...
یه چیز با ربط : ای کاش « بهار » را باور کنم !!!!
یه چیز بی ربط : استخاره ! آیه بد ! اعتماد ! آیه خوب ! انتخاب تو ! من ! راه ! پایان ! زیارت ! تو ! تو ! تو ! د.د.د.د.د.خ.د !
پس نوشت : پس از مدتها ... دیدمت با همان لبخند همیشگی ات ... دیدمت همانطور که بودی ... دیدمت همانطور که باید باشی ... خوشحال بودم از اینکه خوشحال بودی ... اما نتوانستم بگویم « دوستت دارم » ! ...
حاجی کچله عیدت مبارک. عید و بهار انقدام که فکر می کنی بد نیستااا. بیشتر و بهتر و با دید خوشگلتری بهش نیگا کن حتما ازش خوشت می یاد. ایشالله سال پر خاطره ای داشته باشی. بای
salam chetoori?
manam kheili chiza yadame!
rasti eydet mobarak
نیما...
بهار، عید، امسال،باران امیدوارم برات مبارک باشه...
عیدی ما یادت نره حاجی
سال نوت مبارک
عیدت مبارک...سال نو ات پر از خوشی...نمیدونم ارزو کنم برات پر از وصل هم باشه یا نه...بهرحال امیدوارم همونجوری بشه که خودت میخوای:)
سلام
عیدت مبارک
حاجی عیدت مبارک خوش باشی