چغندرنامه

روزنوشت های حاج اقا چغندر

چغندرنامه

روزنوشت های حاج اقا چغندر

« تو » نامه

میخوابم تو
میبینم تو
مینوسیم تو
میخوانم تو
صدا میزنم تو
میروم تو
فکرم تو
ذهنم تو
امیدم تو
نگاهم تو
زندگی ام تو
فریاد میزنم تو

پ.ن : تو ... 


پس نوشت : هرچی مینویسم ٬ هرچی میگم ٬ در مورد « تو » است ... پس بگذار حرفم را فقط به « تو » بگویم ...
نظرات 2 + ارسال نظر
نرگس شنبه 19 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 07:52 ب.ظ

ای بابا... بی خیال... همه پفکهات رفت که؛)

باید قرض بگیرم ! بهم میدی ؟!

[ بدون نام ] یکشنبه 20 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 05:04 ب.ظ

بعد اونوقت احیانا تو مطمئنی همه چی رو بهش نمی گی یعنی به خود اون تو...
بیشتر از این که اینجا می‌نویسی بهش نمی‌گی..؟
از همه اینا که گفتی..
راستی خودت کوشی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

« من » در آغوش « تو » ذوب شدم ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد