چغندرنامه

روزنوشت های حاج اقا چغندر

چغندرنامه

روزنوشت های حاج اقا چغندر

« شمع » نامه

برایت شمعی روشن میکنم ...
سوختنش را مینگرم ...
تو را می بینم ...

برایت شمعی روشن می کنم ...
به یاد تو ٬ برای تو ...
ارزوی کامیابی ...
آرزوی خوشبختی...

برایت شمعی روشن میکنم...
به یاد دستانت ...
که دیگر از آن من نیست ...
و از آن اوست ...

برایت شمعی روشن میکنم ...
به یاد لبخندهایت ...
به یاد اشکهایت ...
که زندگی ام است...

برایت شمعی روشن میکنم ...
به یاد شبی که خواندمت ...
و فرصت خواستی ...
اما دیگر جوابی نیامد ...

برایت شمعی روشن میکنم ...
به یاد آنچه که من میدانم و تو ...
به یاد انچه که تو میخواستی و من ...

برایت شمعی روشن میکنم ...
به یاد عاشورا ...
به یاد اشک ...
به یاد عشق ...

برایت شمعی روشن میکنم ...
به سوختنش حسودی میکنم ...
چون سوختنش برای توست ...

برایت شمعی روشن میکنم ...
میخواهمت ...
اما ...

برایت شمعی روشن میکنم ...
بامید انکه « باور کنی »
اما ...

پ.ن : امروز عاشوراست ...

یه چیز با ربط : اینجا تو را خواستم ...

نظرات 8 + ارسال نظر
امید شنبه 29 دی‌ماه سال 1386 ساعت 02:35 ق.ظ http://www.s-p-r.blogsky.com

سلام حاجی .ضمن عرض تسلیت به مناسبت روز عاشورا .باید بگم وبلاگت الحق باحاله.شیرینه.یعنی به جرات متونم بگم چغندرترین بلاگ ایرانه.خب چغندرهم که خودت میدونی نباشه زندگی مردم لنگه لنگه.دستت درد نکنه و خسته نباشی.طراحیش حرف نداره.به کلبه درویشی ما هم یه سری بزن.قربانت ////یا حق

مهدیه شنبه 29 دی‌ماه سال 1386 ساعت 10:16 ق.ظ http://paradisegirl.blogfa.com

شمع...
شمع...
دعا...
یاد...
سلامتی...
پایداری...
عزت...
زندگی...
امید!!!

الناز شنبه 29 دی‌ماه سال 1386 ساعت 04:59 ب.ظ http://setare-ye-shab.blogsky.com/

گفتی شمع دلم خواست ........
نیما رفتی سقا خونه یه دونه شمع هم به نیابت من روشن کن بعدا حساب میکنیم(چشمک)

TomTom یکشنبه 30 دی‌ماه سال 1386 ساعت 01:54 ب.ظ http://tomtom.blogfa.com

سلام حاجی چغندر عزیز...
شعرت بسیار تاثیر گذار بود. چیزی در حدود بسیار فراوان.
اشک را از دو چشمان انسان جاری می ساخت. و کیفوری بنده هم از این باب بود.
و ایضا موسیقی وبلاگت نیز شامل ویژگی هایی که در بالا ذکر شد، بود.
الا ای حال!! گذر از کوچه وبلاگت مایۀ خرسندی ما شد.
زین پس، در ادامۀ راه گذشته، از مشتریان پر و پا قرصت خواهم بود.
ان شا الله....
در سایۀ حق شاد باشی......

زلال یکشنبه 30 دی‌ماه سال 1386 ساعت 02:19 ب.ظ

دستان او ممکنه مال تو نباشه اما مال هیچکس دیگه هم نیست.
هنوز نفهمیدی نمیشه اون رو به بند کشوند..

زی زی دوشنبه 1 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 03:29 ب.ظ

ای ول ... نمی خواست انقده شمع روشن کنی واسم.. حاج آقا ، حاج خانومی این حرفا رو نداره که....

هاچیپو چهارشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 12:54 ب.ظ http://samere22.blogfa,com

گفتم بمان، نماند
حیف می توانستم عاشقش باشم
خوبی تو؟؟؟ من هستم فقط یکم دور ....

:( ...

س ا چهارشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 06:44 ب.ظ

دوستت دارم و دوستت دارم و دوستت دارم و...(یه آیینه این ور این نوشته بذار یه آیینه اون ورش. چی میشه؟؟؟)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد